گریزی بر اظهارات اخیر دبیر فدراسیون تشکل‌های صنایع غذایی و کشاورزی ایران

صنایع غذایی روی اجاق داغ؛ «نقاشی» از بحران می‌گوید، اما دستورِ خروج از آشپزخانه را نمی‌نویسد!

او بی‌پرده می‌گوید «دولت خود یکی از عوامل گرانی است»؛ این گزاره هرچند تند است، اما بر مبنای داده‌های واقعی و مطالعات اقتصادی قابل دفاع است.

غذا

اتاق خبر تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس:
اظهارات اخیر  محسن نقاشی، دبیر فدراسیون تشکل‌های صنایع غذایی و کشاورزی ایران، در گفتگو با  همکاران ما در یکی از پایگاههای خبری، تصویری روشن اما آکنده از سایه‌روشن‌ها از وضعیت صنایع غذایی ارائه می‌دهد؛ تصویری که گاه شبیه گزارش یک دیده‌بان صنعتی است و گاه حال‌وهوای یک آژیر خطر دارد. آنچه او روایت می‌کند، به‌ظاهر «شرح مصائب تولید» است، اما وقتی لایه‌ها کنار زده می‌شود، می‌توان نقاط قوت این روایت و نیز ضعف‌های آن را به‌خوبی مشاهده کرد؛ از هشدارهای واقع‌بینانه گرفته تا گزاره‌هایی که بیش از حد در دام «گلایه‌محوری» می‌افتند.

نقاط قوت در روایت نقاشی: صدای صنایع در هجوم بحران‌ها

در بخش‌هایی از اظهارات، نقاشی به‌درستی نقش نوسانات ارزی را «رگ حیاتی» و در عین حال «پاشنه آشیل» صنایع غذایی می‌داند. وقتی مواد اولیه از مرز تا کارخانه با موج‌های لحظه‌ای ارز بالا و پایین می‌شود، طبیعی است که تولیدکننده نتواند نفسش را تنظیم کند. اشاره او به واردات‌محوری مواد اولیه نیز واقعیتی استوار دارد؛ بخش بزرگی از روغن، افزودنی‌ها، مواد بسته‌بندی و حتی برخی اقلام پایه، وابسته به واردات است و کوچک‌ترین آشفتگی ارزی، صنایع غذایی را مانند قایقی سبک‌وزن در دریای مواج گرفتار می‌کند.

او همچنین یک معضل ساختاری مهم را برجسته می‌کند: چندنرخی بودن ارز و شکل‌گیری «طبقه‌ای از واردکنندگان سودجو» که به تعبیر او «واردکننده نیستند، بهره‌بردار رانت‌اند». این بخش از انتقاد حساب‌شده است و سال‌هاست که فعالان صنعتی نسبت به آن هشدار داده‌اند. روایت او از مدل پیشنهادی «واردات در ازای صادرات» نیز ایده‌ای قابل ‌دفاع است؛ روشی که در بسیاری کشورهای در حال توسعه برای کاهش نقش واسطه و تزریق ارز حاصل از صادرات به چرخه تولید استفاده می‌شود.

در بخش دیگری از گفت‌وگو، «نقاشی» تصویر نسبتا دقیقی از فشارهای سربار دولتی ارائه می‌دهد: مالیات، انرژی، حمل‌ونقل، و در نهایت اثر دومینویی این هزینه‌ها بر قیمت محصولات غذایی. او بی‌پرده می‌گوید «دولت خود یکی از عوامل گرانی است»؛ این گزاره هرچند تند است، اما بر مبنای داده‌های واقعی و مطالعات اقتصادی قابل دفاع است.

محسن-نقاشی-دبیرفدراسیون-تشکل-های-صنایع-غذایی

  محسن نقاشی، دبیر فدراسیون تشکل‌های صنایع غذایی و کشاورزی ایران

«نقاشی» یک موضوع مهم دیگر را نیز به‌درستی نشانه می‌گیرد: تعدد مجوزها. صنایع غذایی سال‌هاست گرفتار «هزارتوی مقررات» است؛ برای یک محصول ساده، ده‌ها امضا، مجوز، استاندارد و بخشنامه لازم است ـ وضعیتی که او با کنایه از آن به عنوان «صدها پروانه برای یک محصول ساده» یاد می‌کند. تلاش فدراسیون برای حذف مقررات زائد و مقاومت برخی دستگاه‌ها نیز واقعی و قابل ستایش است.

از همه مهم‌تر، او بر لزوم نقش‌آفرینی تشکل‌ها در تصمیم‌گیری تأکید می‌کند؛ نکته‌ای که با اصول جهانی حکمرانی اقتصادی همخوان است. اینکه در ایران «دولت تصدی‌گر» اجازه نمی‌دهد تشکل‌ها بازوی کارآمد تصمیم‌سازی باشند، انتقادی است که کمتر کسی با آن مخالفت دارد.

نقاط قابل نقد: از اغراق گفتمانی تا غیبت برخی راه‌حل‌ها

اما این روایت، سویۀ دیگری هم دارد که نیازمند نقد منصفانه است. نخست، لحن کلی گفت‌وگو بیش از حد در «پرده سیاه» اوضاع حرکت می‌کند؛ گویی صنعت غذایی در آستانه فروپاشی کامل است. هرچند بحران‌ها جدی‌اند، اما بیش از هزار واحد بزرگ و متوسط کشور همچنان در حال تولیدند و بخش قابل توجهی از صنایع، با تکنولوژی‌سازی، مدیریت زنجیره تأمین و استراتژی‌های صادراتی، خود را سرپا نگه داشته‌اند. نقاشی کمتر اشاره می‌کند که برخی مشکلات نیز درون‌صنعتی است: ناکارآمدی مدیریتی، فرسودگی ماشین‌آلات، وابستگی شدید به واردات حتی برای اقلام قابل تولید داخلی، و ضعف در مدیریت ریسک ارزی.

او نقش دولت را با رنگی کاملاً تیره ترسیم می‌کند؛ در حالی که مواردی مانند «سهمیه‌بندی انرژی»، «تسهیلات صندوق توسعه»، یا «برنامه‌های خودکفایی بسته‌بندی» را اصلاً لمس نمی‌کند. این حذف گزینشی، تصویر را یک‌سویه می‌کند.

نکته دیگر، غیبت راه‌حل‌های عملیاتی است. نقاشی بیشتر بر «چه چیز غلط است» تمرکز دارد و کمتر بر «چه باید کرد»؛ جز همان پیشنهاد واردات در ازای صادرات. برای مثال، درباره مدیریت نوسانات ارزی، می‌توانست به ابزارهای پوشش ریسک، قراردادهای آتی، یا ایجاد کنسرسیوم‌های وارداتی اشاره کند، اما این بخش ناگفته می‌ماند.

در ماجرای تعدد مجوزها نیز، هرچند انتقاد او بجاست، اما بیان اینکه «صدها پروانه برای یک محصول ساده» لازم است، کمی رنگ اغراق دارد. شاید بهتر بود مستند و عددی سخن می‌گفت تا وزن گفته‌ها افزایش یابد.

از همه مهم‌تر، او خود را «تنها تشکل جامع» معرفی می‌کند و دستگاه‌ها را به «انتخاب گزینشی» تشکل‌ها متهم می‌کند. این انتقاد در ذات خود درست است، اما لحن او نه‌تنها رقابت تشکلی را تشدید می‌کند، بلکه شائبه یک «موضع‌گیری صنفی» به جای یک «تحلیل ملی» را ایجاد می‌کند.

روایت معتبر، اما نیازمند تعادل

در مجموع، سخنان «محسن نقاشی» همچون آیینه‌ای است که تصویر بحران‌های صنایع غذایی را نشان می‌دهد؛ اما آیینه‌ای که گوشه‌هایش اندکی غبار گلایه و گاهی بزرگ‌نمایی دارد. او صدای واقعی بخشی از تولید است؛ بخشی که زیر فشار نوسانات ارز، کمبود مواد اولیه و هزینه‌های سربار خم شده است. اما اگر این صوت قرار است پژواک ملی داشته باشد، باید از «توصیف بحران» فراتر رود و به «چیدمان راه‌حل» نزدیک‌تر شود.

و شاید بهتر باشد همان‌طور که می‌گوید «تولید به مرز نیستی رسیده»، در کنار این هشدار، نقشه خروج از این مرز را هم ترسیم کند؛ وگرنه سخن او همچون فریادی در تونل خواهد بود: «بلند، واقعی، اما بدون مقصد!»

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربازدیدترین ها