«بریم یا نریم!؟»/ سفری از قهوهخانه روستا تا نمایشگاه بینالمللی
گفتوگوی دو مرغدار قدیمی؛ حسن و کاظم
در روزگاری که فناوری با شتابی سرسامآور پیش میرود و کشاورزی نوین مرز میان علم و تجربه را باریکتر از همیشه کرده است، گفتوگوهای ساده و صمیمی مردم روستا، گاه عمیقترین واقعیتهای توسعه را بازتاب میدهند.
نمایشنامه طنز «قهوهخانه روستا» به قلم روزبه ناعمه، نگاهی دلنشین و هوشمندانه به همین واقعیت دارد؛ جایی که «کاظم» و «حسن»، دو دوست قدیمی، میان بخار چای و صدای سماور، از نمایشگاههای کشاورزی و نقش آنها در آینده تولید سخن میگویند. گفتوگویی که با شوخی آغاز میشود، اما به پرسشی جدی ختم میگردد:
چرا بعضیها زودتر از دیگران پیشرفت میکنند؟
این اثر، به قلم روزبه ناعمه به سفارش تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس تولید شده تا نشان دهد حضور در نمایشگاههای تخصصی – همچون نمایشگاه بین المللی دام، طیور و صنایع وابسته و رویداد جانبی آن «اینوفارم» – فقط یک بازدید ساده نیست، بلکه فرصتی است برای دیدن، آموختن و پیوند خوردن با آینده صنعت.
با ما همراه باشید در سفری از قهوهخانه روستا تا نمایشگاه بینالمللی؛
جایی که هر فنجان چای، طعمی از فناوری و تجربه دارد.
«بریم یا نریم!؟»
صحنه: قهوهخانه روستا، روی دیوار پوستر بیست و چهارمین نمایشگاه دام، طیور و صنایع وابسته تهران نصب شده، بخار چای و صدای سماور.
کاظم: (با نیشخند)
باز اومدن سراغمون با این نمایشگاها! هر سال یه اسم تازه میچسبونن روش... امسال چی بود؟ «اینوفارم»؟! نکنه قراره مرغهامون با هوش مصنوعی تخم بذارن؟
حسن: (میخنده)
کاش بذارن! حداقل اونوقت تخممرغهامون تو صفِ نهاده نمیمونه. ببین رفیق، شوخی به کنار… این نمایشگاها فقط ویترین نیستن، یه جور بازار زندهان. اونجا میفهمی دنیا تا کجاشو رفته، ما هنوز کجاییم!
کاظم:
بابا ما خودمون دکتر و مهندس داریم، چی میخواد اونورتر باشه؟ منم یه دونده نیستم که هرچی نو شد بدوم ببینمش.
حسن:
(چایشو میذاره زمین)
نه دکتر! اونور خبریه. میدونی تو نمایشگاه پارسال اروپا چی رو کردن؟ دستگاهی که خودش رفتار گله رو پایش میکنه. اگه یکی از مرغهات بیحال شد، قبل از اینکه چشم خودت ببینه، اون سیستم هشدار میده!
کاظم: (با خنده تمسخرآمیز)
خب اونجا برقشون قطع نمیشه! ما با چه چیزی پایش کنیم؟ شمع و باتری قلمی؟
حسن:
(با خونسردی)
اولا که برق هم یه جوره، راهش پیدا میشه. دوما اونجا میفهمی چه دستگاههایی با شرایط ما سازگارن. تو خودت پارسال با اون کارخونهای که بذر مخصوص اقلیم گرم میداد آشنا شدی از کجا؟ از نمایشگاه!
کاظم:
اون یه شانسی بود دیگه.
حسن:
نه رفیق، شانس نیست، شبکهسازییه. الان توی دنیا شرکتا ۴۰ درصد قراردادهای بزرگشون رو توی نمایشگاهها میبندن. خود من پارسال با یه تأمینکننده آلمانی خوراک آشنا شدم، که حالا همین خوراک توی فارم من ۷ درصد ضایعات رو کم کرده.
کاظم:
(متعجب)
جدی میگی؟
حسن:
آره، اگه شک داری بیا ببین تراز مالی من امسال چهجوری فرق کرده. تازه اونجا میفهمی کی داره باهوش کار میکنه، کی با احساس. اونایی که اهل نمایشگاه رفتنن، معمولاً جلوترن.
کاظم:
(کمی مکث میکند)
ولی خب من وقت ندارم. مرغداری که تعطیلی نداره.
حسن:
درست میگی، اما فکر کن 4 روز بری ببینی چه فناوریهایی اومده که هم برق کمتر میخواد، هم خوراک بهینه میخوره. اونوقت شاید برگردی و بفهمی با یه تغییر کوچیک میتونی ماهی چند میلیون صرفهجویی کنی.
کاظم:
(با تردید)
میگی یعنی هم تفریح، هم سود؟
حسن:
دقیقاً! تفریح با چاشنی قرارداد. تازه اونجا میتونی مستقیم با برندها حرف بزنی، بدون واسطه، بدون دلال. اگه یه چیزی خواستی، جلوی خودت قیمتا رو مقایسه میکنی.
کاظم:
(با خنده)
پس یعنی تو رفتی نمایشگاه، برگشتی آدم اقتصادی شدی؟
حسن:
نه رفیق، آدم اقتصادی بودم، فقط رفتم بازار آینده رو دیدم زودتر از بقیه!
کاظم:
(لبخند میزند)
خُب... حالا که اینجوری گفتی، یه چایی دیگه بریز، شاید امسال با تو بیام ببینم این "اینوفرم" چی از توش در میاد!
حسن:
(میخنده)
قول بده فقط وقتی برگشتیم، نگی کاش زودتر رفته بودم!
نتیجه منطقی:
در دنیای امروز، حضور در نمایشگاهها یعنی جلو افتادن از رقیب، دیدن آینده صنعت از نزدیک، و پیدا کردن مسیرهایی که با هیچ کاتالوگ و تبلیغی دیده نمیشوند.
دیدگاه تان را بنویسید