به مناسبت انصراف لحظه آخری و عجیب چند شرکت از حضور در نمایشگاه کشاورزی خرم آباد
گفتوگوی دو نفره: "قول، مثل بذرِ اعتماده!
در دنیای تجارت و نمایشگاه، غرفهها شاید جمع بشن، اما اعتماد باید بماند. چون بدون آن، هیچ محصولی رشد نمیکند.

تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس: در حالیکه سولههای نمایشگاه کشاورزی خرمآباد بوی خاک نمدار و چوب تازه غرفهها را میدهد و صدای چکش و سیمکشی در هوا پیچیده، یک گوشه از سالن، دو نفر از اعضای ستاد برگزاری کنار یک لیوان چای داغ نشستهاند.
یکی از آنها، هنوز موبایلش را زمین نگذاشته و زیر لب غُر میزند از انصراف لحظه آخری چند شرکت بزرگ. دیگری اما با خونسردی، لبخند میزند و مثل همیشه با طعنه و حکمت جواب میدهد.
در میان همهمه و صدای بستهبندی تراکتورها، گفتوگویی درمیگیرد؛ گفتوگویی درباره قول و قرار، درباره اخلاق حرفهای و معنای واقعی "اعتماد" در تجارت.
طنز تلخ اما شنیدنی، از دل استرسهای قبل از افتتاح نمایشگاه بیرون میزند — همان جایی که تعهد، از غرفهها مهمتر است...
این دیالوگ فرضی بر اساس اطلاعیه دیشب ستاد برگزاری نمایشگاه را «روزبه ناعمه» برای تحریریه کشاورزپلاس آماده و ارائه کرده گه خواندنش خالی از لطف نیست.
*******************************
گفتم، باور میکنی؟ تا دیشب هنوز میگفتن غرفهشون آمادهست! امروز ظهر زنگ زدن گفتن "شرایط تغییر کرده"… انگار غرفه کشاورزیه یا پیشبینی هواشناسی!
گفت، بعله، لابد یه باد موافق از سمت رقیب وزیده! آدم بعضی وقتا فکر میکنه بعضیا قول میدن همونجوری که تخم میپاشن، بدون اینکه فکر کنن چی درمیاد.
گفتم، آخه این انصافه؟ ما از یه ماه قبل برنامهریزی کردیم، چیدمان، تبلیغات، هماهنگی رسانهای… حالا یهویی بگن "پشیمون شدیم"!؟ اینا که ماشین کشت میفروشن، ولی خودشون کاشت اعتماد بلد نیستن!
گفت، ببین رفیق، بعضیا هنوز فرق بین "بذر" و "باد" رو نمیدونن. قول دادن براشون مثل پاشیدن تخم بیهدفه؛ نه زمین رو میشناسن، نه زمان کاشت رو!
گفتم، نمایشگاه فقط غرفه و بنر نیست. یعنی چی اگه اعتماد بین برگزارکننده و شرکتکننده نباشه، کل ساختار فرو میپاشه. یه بار بیاعتمادی، کل برداشت رو میسوزونه.
گفت، دقیقاً! اعتماد مثل خاکه، یه بار آلوده بشه، سالها طول میکشه تا دوباره حاصلخیز بشه. تازه بعضیا فکر میکنن اگه شبونه تراکتورشونو جمع کنن، کسی نمیفهمه!
گفتم، من فقط دلم میسوزه واسه اون کشاورزای سادهدل که با عشق از الشتر و نورآباد اومدن تا تکنولوژی ببینن. اون وقت یه عده با یه تصمیم لحظهای، زنجیره رو پاره میکنن.
گفت، نگران نباش. زمین وفادارتر از آدمه. اگه یکی نپاشه، یکی دیگه میپاشه. فردا همین خاک خرمآباد پر از بذرای تازهست؛ از جنس صداقت و کار.
گفتم، یعنی میگی رها کنم؟
گفت، نه، رها نه… فقط یاد بگیر کِی باید "قول" بکاری و کِی باید "اعتماد" برداشت کنی.
اعتماد مثل غرفه است، یه بار خرابش کنی، دیگه هیچکس نمیاد سراغت!
پیام نهایی:
در دنیای تجارت و نمایشگاه، غرفهها شاید جمع بشن، اما اعتماد باید بماند. چون بدون آن، هیچ محصولی رشد نمیکند.
دیدگاه تان را بنویسید