یک پژوهشگر، مروج و فعال اکوسیستمهای نوآوری در کشاورزی:
اگر امروز کشاورزی هوشمند نشود، فردایی برای آب نیست!
مهرناز خیاطی: بدون اصلاح قیمت آب، انرژی و بازار محصول، هیچ فناوریای نجاتبخش نخواهد بود

تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس:
بحران آب در ایران دیگر یک هشدار دوردست یا پیشبینی علمی نیست؛ واقعیتی جاری است که مستقیماً بر امنیت غذایی، پایداری روستاها و آینده توسعه کشور سایه انداخته است. در چنین شرایطی، کشاورزی ـ بهعنوان بزرگترین مصرفکننده آب تجدیدپذیر ـ ناگزیر در کانون توجه سیاستگذاران، پژوهشگران و فعالان توسعه قرار میگیرد. اما پرسش اصلی این است: آیا میتوان همزمان از منابع آب صیانت کرد و امنیت غذایی را حفظ نمود؟
فصلنامه «پیشرو» که با شعار «به توسعه ایران میاندیشد» تلاش دارد پیوند میان دانش، سیاست و عمل را تقویت کند، در این شماره به سراغ یکی از کلیدیترین مسائل امروز ایران رفته است: نقش نوآوری و فناوریهای هوشمند در مدیریت آب کشاورزی.
در همین چارچوب، گفتوگوی پیشرو با مهرناز خیاطی، پژوهشگر، مروج و فعال اکوسیستمهای نوآوری در کشاورزی، کوششی است برای عبور از کلیگویی و ورود به راهحلهای عملی، مبتنی بر داده، اقلیم و واقعیتهای معیشتی کشاورزان.
این گفتوگو نشان میدهد که تضاد میان «امنیت غذایی» و «پایداری منابع آب» بیش از آنکه ریشه در واقعیت علمی داشته باشد، محصول نگاههای سنتی، سیاستهای ناهماهنگ و ضعف در نظام ترویج است. از آبیاری هوشمند و جایگزینی الگوی کشت گرفته تا نقش دادهکاوی، اینترنت اشیا و سنجش از دور، این گفتوگو تصویری روشن از مسیری ترسیم میکند که اگر امروز در آن گام برداشته نشود، فردا شاید بسیار دیر باشد.
آنچه در ادامه میخوانید، متن کامل گفتوگوی سپهر ساغری، مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه «پیشرو»، با مهرناز خیاطی است؛ گفتوگویی با یک پیام روشن که تیتر این فصلنامه هم شده است:
کشاورزی هوشمند؛ یا الان، یا هیچوقت.
******************************
چرا با وجود آگاهی عمومی از بحران آب، الگوی مصرف آب در حوزه کشاورزی در ایران هنوز تغییر محسوسی نکرده است؟
واقعیت این است که با وجود افزایش آگاهی عمومی درباره بحران آب، الگوی مصرف در کشور هنوز تغییر چندانی نکرده است چون آگاهی به تنهایی برای تغییر رفتار کافی نیست. کشاورز در چارچوب سیاستها و ساختارهایی تصمیم می گیرد که اغلب انگیزه اقتصادی لازم را برای مصرف بهینه ایجاد نمی کند. مثلا قیمت گذاری نامناسب آب، انرژی یا حتی نظام دقیق پایش یا مشوق های موثر وجود ندارد. از طرف دیگر هنوز خیلی از کشاورزان ما از نظر معیشتی به روشهای سنتی وابسته اند و برای استفاده از فناوری های نوین باید ریسکهای اقتصادی زیادی را متحمل شوند که برایشان سنگین است، چون به هر حال هزینه فناوری ها بالا است و کشاورز به تسهیلات دسترسی آسانی ندارد. مثلا اگر شما از کود ایکس استفاده کنید می توانید از بانک ایگرگ کمک مالی بگیرید. کشاورز از آن کود استفاده می کند اما پرداخت حمایت ها ممکن است یک یا دو فصل پس از برداشت محصول صورت بگیرد! در چنین شرایطی وضعیت آن کشاورز به هم میریزد. از طرفی آموزشهای ما بیشتر نظری است تا مهارتی و عملی. در حقیقت ما در ترویج دچار مشکل هستیم، آموزش میدهیم ولی در ترویج مشکل داریم. یعنی کشاورز درباره بحران آب می داند اما مهارت لازم، ابزار و پشتیبانی کافی را برای تغییر فرآیند کشت در اختیار ندارد. در کنار اینها بحران آب هنوزم برای بخشی از بهره برداران، به عنوان یک فوریت یا ضرورت احساس نمی شود یعنی مثلا احساس نمی کنند که باید تغییری در رفتارشان ایجاد کنند. البته الگوهای محلی را هم به اندازه کافی ترویج ندادیم. در حالی که تغییر الگوی مصرف زمانی اتفاق می افتد که آموزش، سیاست های حمایتی، مشوق های اقتصادی و فرهنگی به صورت همزمان با هم اصلاح شوند در غیراین صورت صرفا آگاهی دادن به کشاورزان موجب تغییر رفتار ایشان نخواهد شد.
در سالهای اخیر از آبیاری هوشمند، قطره ای و زیرسطحی زیاد صحبت می شود. از دید شما کدام یک واقعا برای اقلیم ایران کارآمد است؟
ببینید ما یک روش آبیاری که بتوانیم به صورت یک نسخه برای کل کشور ارائه بدهیم، نداریم! چرا؟ چون به اقلیم آن منطقه، نوع محصول، وضعیت خاک و به ویژه توان اقتصادی کشاورز بستگی دارد، اما اگه بخواهم به صورت کلی و با توجه به اقلیم خشک و نیمه خشک ایران چیزی بگویم باید به آبیاری قطره ای و آبیاری زیرسطحی اشاره کنم. حالا مورد به مورد توضیح خواهم داد. ببینید آبیاری قطره ای اینطوری است که تبخیر سطحی یعنی روی خاک را به شدت کم میکند و آب را دقیق به ریشه ها می رساند که برای باغات و یا محصولاتی که به صورت ردیفی کاشت و برداشت می شوند خیلی مناسب است. آبیاری زیر سطحی یک مرحله جلوتر از آبیاری قطره ای است و عملا آن تبخیر سطحی را به حداقل می رساند اما طبیعتا هزینه نصب و نگهداری از این سیستم بالاست. از طرفی به یک متخصص نیاز دارد که مدیریت فنی و حرفه ای را انجام دهد. چون این هزینه ها برای کشاورز زیاد است می شود از آن برای مزارع بزرگ استفاده کرد؛ مثل جاهایی که دولت تصمیم میگیرد که آن منطقه خالی از سکنه نشود یا آن منطقه روستایی توسعه پایدار داشته باشد.
در کنار این 2 سیستمی که عرض کردم باید از هوش مصنوعی در آبیاری یا به عبارتی از آبیاری هوشمند استفاده کنیم. آبیاری هوشمند هم اینطوری است که در واقع دستگاه هایی هستند که حسگرهای رطوبتی، ایستگاه های هواشناسی کوچک و دستگاه کنترلرهای مرکزی دارند که به صورت اتوماسیون با سامانههای مدیریت که روی موبایل یا اینترنتهای محلی قابل استفاده هستند، رطوبت ریشه یا مثلا دما را مشخص می کنند. در کلیت مجموعه دادههایی را از محیط می گیرند که به سیستم پردازش مرکزی منتقل می کنند و بعد یک سری اطلاعات روی موبایل کشاورز نمایش داده می شود. به این ترتیب کشاورز میتواند متناسب با این داده ها آبیاری خود را انجام دهد.
خانم دکتر خیاطی! جایگزینی الگوی کشت تا چه اندازه می تواند به نجات منابع آب کمک کند؟
بدون شک یکی از موثرترین ابزارهای نجات منابع آب، جایگزینی الگوی کشت است، اما این اثرش زمانی واقعی و پایدار میشود که به صورت منطقه ای علمی و با سیاستهای حمایتی اجرایی همراه باشد یعنی کشاورز حمایت و تسهیلاتی داشته باشد. ممکن است وزارت جهاد کشاورزی بگوید ما تسهیلات میدهیم! اما به صورت دقیق و همزمان با نیازهای کشاورز نیست. همین عدم تناسب باعث شده که بخش بزرگی از آبهای زیرزمینی هم صرف تولید محصولاتی شود که ارزش افزوده کافی ندارند و میشود آن ها را در مناطق پرآب تولید کرد، اما در حال حاضر در مناطق خشک تولید میشود.
ببینید وقتی الگوی کشت اصلاح شود مثلا کشت محصولاتی که نیاز به آب کمی دارند جایگزین محصولات پرمصرفی مثل هندوانه، برنج یا علوفههایی چون یونجه در مناطق بیابانی شود، فشار آب به صورت مستقیم کاهش پیدا میکند و این کاهش فشار از روی سطح نیست بلکه کاهش فشار ریشه ای اتفاق میافتد، اما این هم باید مورد توجه باشد که تغییر الگوی کشت فقط یک تصمیم فنی نیست که مثلا روی دوش کشاورز باشد. درواقع اگر تصمیم گیرندگان بازار، قیمت تضمینی و حمایتهای مالی به کشاورز ارائه نکنند، کشاورز نمیتواند ریسک معیشتی را بپذیرد و این تغییر را تحمل کند. بنابراین الگوی کشت زمانی می تواند نجات دهنده منابع آب باشد که هم بر پایه اقلیم و توان اکولوژیکی آن منطقه طراحی شود؛ هم برای کشاورز از نظر اقتصادی قابل توجیه و قابل قبول باشد. کشاورز ریسکپذیر نیست و این موضوع هم طبیعی است. چون با انواع بلایای طبیعی و غیرطبیعی مواجه است. در حالی که اگر تغییر الگوی کشت ایجاد شود، 100 درصد یکی از پایدارترین و کم هزینهترین راه ها برای تعادل حفظ منابع آب کشوراست. حالا مثلا مناطقی مثل استان خراسان رضوی که کم آب هستند مثل تایباد یا تربت جام، به هر حال سالهاست که یونجه می کارند. خب یونجه از نظر آب یکی از پرمصرف ترین محصولات است تا جایی که بین ۱۲ تا ۱۵ هزار متر مکعب آب نیاز دارد! حالا این عدد شاید کمی متفاوت باشد اما می شود با سورگوم علوفه ای یا ارزن آفریقایی که یکی از اقتصادی ترین محصولات و تغذیهای برای دام و طیور هستند، جایگزین شوند. خلاصه آنکه کشت جایگزین در اقلیم های گرم و خشک عملکرد بهتری داشته و نیاز آبی کمتری دارند. یعنی تقریبا نیاز آبی شان نصف نیاز آبی یونجه است و مصرف آب به طرز چشمگیری کاهش پیدا میکند، درآمد کشاورز هم بالا می رود. ما الان در جیره بندی غذایی و محصولات غذایی برای دام و طیور مشکل داریم. طبعا روش کشت جایگزین هم مصرف آب را پایین می آورد هم نیاز غذایی دام و طیورمان را برطرف می کند.
فناوری های نوین مانند دادهکاوی، سنجش از دور و اینترنت اشیا چه نقشی در مدیریت مزرعه های ایرانی دارند؟
این فناوری ها در واقع مانند چشم و گوش و مغز هستند! یعنی اینکه به کشاورز کمک می کنند تا مثلا با فناوری داده کاوی یا سنجش از راه دور و اینترنت اشیا، فعالیت کشاورزی از حالت تجربی به یک مدیریت کشاورزی دقیق و علمی تبدیل شود. این داده کاوی و تحلیل اطلاعات عملکرد مثل تحلیل خاک یا تحلیل آب کمک می کند تا مزرعه دار بتواند تصمیم هایی بگیرد که زمان آبیاریش را مشخص کند، نیاز غذایی خاک را بداند، مقدار کود را مشخص کند. در واقع تحلیل علمی به کشاورز می دهد، نه با حدس و گمان. سنجش از دور هم با تصاویر ماهواره ای و پهپادها میتواند مثلا وضعیت مزرعه را بررسی کند و سلامت گیاهان و تنشهای آبی را خیلی زودتر از اینکه کشاورز با چشمش ببیند، مشخص کند. ما الان نمونههایی از این روش ها را داریم مثلا در باغهای پسته رفسنجان از پهپادها استفاده میشود که مصرف آب را ۱۵ تا ۲۰ درصد کاهش داده است. همچنین از اینترنت اشیا، حسگرهای رطوبتی و دما استفاده شده است که امکان مدیریت لحظه ای مزرعه را برای مزرعه دار فراهم می کنند یا مثلا گلخانه هایی در یزد، البرز و حتی گیلان داریم که با همین سیستم توانستند حدود ۳۰ درصد در مصرف آب صرفه جویی کنند. خلاصه آنکه این سیستم ها کمک می کنند که هم آب کمتری استفاده شود هم بیشترین بازده را برای کشاورز و کشاورزی داشته باشد.
اگر بخواهید 3 اقدام فوری برای اصلاح مصرف آب در کشاورزی ایران پیشنهاد کنید، آن 3 اقدام چه مواردی چه خواهند بود؟
سه مورد به نظرم می رسد: مورد اول اصلاح الگوی کشت یعنی کاشت محصولاتی که با ظرفیت آبی منطقه سازگار است. مثلا کاشت یونجه و هندوانه در شرق کشور متوقف شود و با سورگوم یا کنجد جایگزین شود که آب بسیار کمتری هم مصرف می کنند. مورد دوم گسترش سریع آبیاری تحت فشار و هوشمندسازی مزارع با حسگرهای رطوبتی خاک و سیستم های قطره ای است که در فصل می تواند ۲۰ تا ۳۰ درصد در مصرف آب صرفه جویی کند. مورد سوم ایجاد شبکه های ترویج میدانی و مزارع نمایشی است که از سال ها پیش در جهاد کشاورزی مطرح بوده است، اما مشخص است که بخش ترویج جهاد کشاورزی نتوانسته است خیلی قوی عمل کند. البته که در کنارش باید سیاستهای حمایتی هم از سوی دولت ایجاد شود؛ در حقیقت روشهای کم آب در این مزارع نمایشی را ترویج کنند تا کشاورزان بتوانند تاثیر کاهش آب را به صورت محسوس ببینند. با این حال این 3 موردی که عرض کردم همه وابسته به همان مواردی است که پیش از این گفتم یعنی حمایتهای حاکمیتی، تعیین قیمت دقیق انرژی و آب، آماده سازی شبکه بازار محصولات کشاورزی برای تغییر این کشتها. حتی فرهنگ سازی کنند مثلا وقتی که تغییر الگوی کشتی ایجاد میشود جوامع شهری در غذای خودشان هم تغییر ایجاد کنند یا در صنایعی مثل دامپروری تغییر در جیره بندی غذایی دامها ایجاد کنند یا صنایع دامپروری را به سمت هوشمندسازی سوق دهند. به این ترتیب هم آب کمتری مصرف خواهد شد هم شیر بیشتر، هم گوشت بهتر و مرغوب تری تولید میشود. در حال حاضر این روش ها در ایران استفاده می شود، اما فراگیر نشده است فقط تعدادی از بزرگ مالکان کشاورزی یا بزرگ مالکان دامداری از آن استفاده میکنند، اما باید به سمت فراگیر شدن حرکت کنیم که این مهم نیازمند حمایت کلیت حاکمیت است.
در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید.
به عنوان نکته پایانی باید عرض کنم بحران آب فقط مشکل کشاورزی نیست در واقع بحران آب سبب ناپایداری روستا میشود و روستا و روستایی را از موطن خود بیرون میکند! بنابراین باید دنبال راهکاریی باشیم تا چنین چیزی رخ ندهد. از راهکارهایی که می شود مطرح کرد مشاغل جایگزین در کشاورزی است. فرضا یکی از راه هایی که کم آب بر هم هستند و در عین حال موجب اشتغالزایی می شود، پرورش زنبورعسل است. پرورش گیاهان دارویی مثل آویشن، زعفران یا زیره، فرآوری میوه ها، حتی فرآوری خشکبار و تولید صنایع دستی از زمره فعالیتهایی است که روستاییان می توانند با انجام آن از فعالیتهای کشاورزی خود کم کنند.
از طرفی همین صنایع دستی میتواند به عنوان هدایای سازمانها استفاده شود. به طور مشخص سازمانهای دولتی مانند جهاد کشاورزی میتوانند از زنان روستایی صنایع دستی را تهیه کنند و در مراسم و مناسبتهای مختلف به کارکنان خود هدیه دهند. در حقیقت این تنوع فعالیت اقتصادی ضمن درآمدزایی و ایجاد اشتغال، موجب صیانت از منابع طبیعی از یک سو و ماندگاری اهالی روستا از سوی دیگر خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید