بحران آب؛ تکرار هشدارها، فراموشی اقدامها
وقتی یک رسانه مطرح خارجی مانند گاردین چنین صریح از بحران آب ایران مینویسد، معنایش این نیست که «از بیرون» دلسوزی میشود؛ بلکه....
بیش از دو دهه است که رسانهها و کارشناسان درباره بحران آب ایران هشدار دادهاند؛ از خشکسالی و فرونشست زمین تا نابودی دریاچهها. اما نتیجه جز تکرار توصیهها و بیعملی مدیران نبوده است. گزارش اخیر روزنامه گاردین بار دیگر نشان میدهد این بحران از مرزهای داخلی گذشته و به چشم جهان آمده است. در این یادداشت علیرضا صفاخو با تکیه بر تجربه ۲۵ سالهاش در حوزه اطلاع رسانی بخش کشاورزی، بر آن است تا نشان دهد غفلتهای سهوی یا تعمدی در مدیریت آب، نهتنها بخش کشاورزی بلکه جایگاه ایران در منطقه را نیز به شدت تهدید میکند.
علیرضا صفاخو - روزنامه نگار ارشد بخش کشاورزی
بیش از دو دهه است که بهعنوان روزنامهنگار در حوزه کشاورزی بارها و بارها درباره بحران آب در ایران نوشتهام. از خشکشدن قنوات گرفته تا فرونشست زمین در اصفهان، از نابودی تدریجی دریاچه ارومیه تا برداشتهای بیرویه از منابع زیرزمینی؛ هشدارها مدام تکرار شدهاند، اما کو گوش شنوا!؟ تدابیر مراقبتی بهندرت دیدهایم.
اکنون گزارش اخیر روزنامه گاردین یک بار دیگر نشان میدهد آنچه در رسانههای داخلی به شکل هشدارهای مستمر و بعضاً «کسالتبار» طرح شده، واقعیتی است که از مرزهای ایران گذشته و در عرصه بینالمللی به چشم آمده است. گاردین با تکیه بر دادههای دقیق نوشته است: بارش تهران در سال گذشته ۴۲ درصد پایینتر از میانگین بوده، دستکم ۱۹ سد کشور به سطح بحرانی رسیدهاند، یک میلیون چاه غیرمجاز منابع آبی را تهی کردهاند و فرونشست زمین در اصفهان به «آتشفشانی فعال» بدل شده است. اینها دادههایی نیستند که بتوان به سادگی نادیده گرفت.
اما پرسش اساسی اینجاست: چرا در طول این سالها، همه مباحث به «توجه به بیآبی» و «اسراف نکردن» محدود مانده و هیچ پروژه ملی در تراز فناوری روز دنیا برای اصلاح سامانههای آبیاری و بهرهوری واقعی به سرانجام نرسیده است؟ چرا طرحهای مهمی که میتوانستند ایران را در مدیریت آب همسطح کشورهای پیشرو قرار دهند، یا در پیچوخم بروکراسی معطل مانده یا عملاً تعطیل شدهاند؟
وقتی یک رسانه مطرح خارجی چنین صریح از بحران آب ایران مینویسد، معنایش این نیست که «از بیرون» دلسوزی میشود؛ به ما یادآوری میکند غفلتها و سهلانگاریها در داخل کشور نهتنها آینده بخش کشاورزی بلکه جایگاه ایران در منطقه را به خطر انداخته است. این غفلتها را نمیتوان صرفاً ناشی از ناآگاهی دانست؛ چه بسا در برخی موارد تعللهای مدیریتی و حتی بیاعتناییهای تعمدی، نتیجهای جز تخریب بنیان کشاورزی و منابع حیاتی ایران در پی نداشته باشد.
اکنون پرسش جدی متوجه همه سطوح مدیریتی است:
-
چرا با وجود هشدارهای کارشناسان، همچنان صنایع آببر در مناطق خشک مستقر میشوند!؟
-
چرا سطح زیرکشت محصولات پرمصرف آب کاهش نمییابد و جایگزینی جدی در دستور کار قرار نمیگیرد!؟
-
چرا سرمایهگذاری در سامانههای نوین آبیاری، فناوریهای بازچرخانی و مدیریت هوشمند آب جدی گرفته نمیشود!؟
ایران، کشوری با تمدن چند هزار ساله، میراثدار قناتها و بادگیرهاست؛ نشانههایی از نبوغ تاریخی در سازگاری با اقلیم خشک. اما در قرن حاضر، مدیریت منابع حیاتی گرفتار تکرار شعارها و بیعملیهاست. اگر روند موجود ادامه یابد، همانطور که گاردین هشدار داده، باید در کتابهای تاریخ و عکسهای قدیمی دنبال دریاچهها و دشتهای زرخیز ایران بگردیم.
این یادداشتن نگارنده نه برای تکرار هشدارهای ملالآور، که برای یادآوری یک حقیقت ساده است: بحران آب ایران دیگر آیندهای مبهم نیست؛ واقعیتی امروزین است. هر تأخیر بیشتر، هزینهای جبرانناپذیر بر دوش نسلهای بعدی خواهد گذاشت.
چکیده گزارش تفصیلی و تحلیلی گاردین را می توانید در کشاورزپلاس لینک اینجا مطالعه کنید.
دیدگاه تان را بنویسید