گفت و شنود طنز یک کشاورز و شهروند بر سر سینما:
بیل و تراکتور هم میتواند ستاره سینما باشد!
به مناسبت گرامیداشت روز ملی سینما
اتاق خبر کشاورزپلاس: طنز وقتی شیرین است که حقیقتی تلخ پشت آن پنهان باشد. گفتوگوی خیالی یک کشاورز و یک شهرنشین شاید در ظاهر خنده بر لب بیاورد، اما در عمق خود پرده از یک واقعیت جدی برمیدارد: بیتوجهی سینمای ما به زندگی روستایی و کشاورزی.
سالهاست روستاییان و کشاورزان، با همه رنج و زحمتی که برای سیر کردن سفره مردم میکشند، در قاب سینما یا به شکل کاریکاتورهایی فقیر و عقبمانده تصویر شدهاند یا کلاً به فراموشی سپرده شدهاند.
این دیالوگ طنز، نه برای خنداندن صرف، بلکه برای تلنگر زدن است؛ یادآوری اینکه قهرمان واقعی هم میتواند یک کشاورز باشد، تراکتور هم میتواند در قاب سینما به اندازه ماشینهای لوکس جذاب جلوه کند، و زندگی روستایی هم میتواند الهامبخش داستانهایی باشد که تماشاگر را به احترام وادارد.
پس اگر آمادهاید با لبخندی نیمهتلخ، به یکی از مهمترین نقدهای اجتماعی در حوزه فرهنگ و کشاورزی فکر کنید، گفتوگوی زیر را از دست ندهید.
کشاورز: آقاجان! ما تو روستا صبح تا شب با بیل و خاک سر و کله میزنیم، بعد میایم سینما... همهچی شده قهرمان کت و شلواری که از برج عاج پایین نمیاد!
شهروند: خب دیگه، اونجوری کلاس داره! آخه کی میاد فیلم از کشاورزها رو ببینه؟!
کشاورز: کلاسی که از شکم خالی آدم پر نشه، به چه درد میخوره؟! نونِ همین کشاورزه که شما تو سینما پاپکُرن میزنید و فیلم قهرمانای مو ژلزده رو میبینید!
شهروند: ای بابا! خب فیلم کشاورزی هم بسازن، اما راستش رو بخوای تا حالا یا نشون دادن کشاورزها همهش با لباس وصلهدار و بیسواد بودن، یا یک مشت آدم دلگیر و شکستخورده!
کشاورز: همون حرفمه! آخه مگه ما همینیم؟! چرا نباید قهرمان سینما بشیم؟ چرا نباید نشون بدن کشاورز هم میتونه خلاق باشه، هوش داشته باشه، روی زمین خودش مثل یک مهندس یا فرد جنتلمن و خوش پوش زندگی کنه؟
شهروند: یعنی میگی بشینیم فیلم بسازیم از «تراکتور» بهجای «ماشین اسپورت»؟!
کشاورز: چرا که نه؟! تراکتور ما کشاورزها خرجِ صد تا ماشین اسپورت شهرنشینها رو میده! تازه، چه نمای خوبی داره وسط یک دشت سبز با غروب دلبرانه آفتاب... نصف فیلمهای عاشقانه دنیا از همین صحنه عقب میافتن!
شهروند: (میخنده) راست میگیها! تازه میشه اسمشم گذاشت: «سریع با بیلخشمگین! - ( الهام گرفته از نام فیلم "بیل را بکشن" تارانتیتیوی کارگردان )»!
کشاورز: (با خنده) یا «جنگ ستارگانِ آسمون روستا»! خلاصه آقاجون، سینما اگر بیاد توی مزرعه، هم تماشاگر سیر میشه، هم دل مردم شاد.
دیدگاه تان را بنویسید