در ستایش نثر شاپرک و در دفاع از زنان بی‌ادعا اما پرتأثیر روستاها، عشایر و ادارات جهاد کشاورزی

زنان مجرد؛ صدای خاموش زمین، ستون‌های نادیده‌ توسعه

 
زنان-مجرد
 
سپیده سمنانیان - مدرس هنردرمانی 
 
در سرزمینی که خاک و کار، 2 واژه‌  مقدس‌اند، زنانی ایستاده‌اند که سهمی از دیده‌شدن ندارند؛ دختران و زنان مجردی که در مزرعه و اداره، در چادرهای عشایر و ساختمان‌های دولتی، بی‌هیاهو اما مؤثر، بار زندگی را به دوش می‌کشند.
نثر درخشان و تلخِ «شاپرک» در تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس،   ( لینک اینجا)   نه فقط یک متن شاعرانه، بلکه فریادی در لفافه‌  ادب است؛ فریادی از دل زنان مجردی که در جامعه‌ ما اغلب با پیش‌داوری، سکوت و حذف روبه‌رو می‌شوند. او با زبان شعر، عدالت اجتماعی را طلب می‌کند؛ با واژه‌هایی که هم لطافت دارند و هم خشم، و با پرسش‌هایی که مخاطب را بی‌پاسخ نمی‌گذارد: چرا قوانین، فقط مادران را می‌بینند؟ چرا مسئولیت، تنها در چارچوب ازدواج تعریف می‌شود؟
این نثر، صدای زنانی‌ هست که در آمارهای رسمی و فرم‌های اداری، «بی‌وابسته» خوانده می‌شوند، اما در واقع، پیوندی‌ترین انسان‌های اطراف ما هستند.

 نگاهی از منظر هنردرمانی و روان‌شناسی اجتماعی

به عنوان یک مدرس نقاشی و هنردرمانی، هر روز می‌بینم که چگونه رنگ، خطوط و تصاویر، زبان دوم زنانی‌ است که سال‌ها در سکوت زیسته‌اند. در کارگاه‌های من و همکارانم، بسیاری از زنان مجرد، به‌ویژه از روستاها و شهرهای کوچک، از تجربه‌  «ندیده‌شدن» می‌گویند؛ از احساسی شبیه به سایه بودن در جمع.
مطالعات روان‌شناسی اجتماعی نیز نشان می‌دهد که فشار قضاوت اجتماعی و تبعیض ساختاری علیه زنان مجرد، به افزایش اضطراب، فرسودگی شغلی، و حتی افسردگی مزمن منجر می‌شود. پژوهش‌های جهانی در مجله‌  Gender & Society  تأکید می‌کند که زنان مجرد، در مشاغل اجتماعی و مراقبتی (از جمله بخش کشاورزی و خدمات روستایی) بیش از سایرین در معرض فرسایش عاطفی هستند؛ زیرا نقش «مراقب» را برای خانواده و جامعه، بدون حمایت‌های قانونی یا اقتصادی، بر دوش می‌کشند.
 
در ایران، آمارهای رسمی نشان می‌دهد که بیش از ۱۳ درصد از زنان بالای ۳۵ سال هرگز ازدواج نکرده‌اند؛ اما سهم آنان از تسهیلات حمایتی، کمتر از نیمی از سهم زنان متأهل است. در میان کارمندان وزارت جهاد کشاورزی و مراکز خدمات روستایی، دختران مجردی هستند که سال‌ها بی‌وقفه خدمت کرده‌اند، بی‌آنکه از امتیازات کاهش ساعت کاری، وام مسکن یا حتی مرخصی مراقبت از والدین سالمند برخوردار باشند.

 

زنان مجرد در تداوم حیات روستا و کشاورزی
 
زنان مجرد روستایی و عشایری، حاملان فرهنگ و حافظان معیشت‌اند. آنان زمین را شخم می‌زنند، دام را می‌چر‌انند، کودکان را آموزش می‌دهند و از سالمندان مراقبت می‌کنند. با وجود این، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی همچنان آنان را به‌عنوان «نقش دوم» می‌بینند. در حالی که از منظر توسعه‌ پایدار، حضور این زنان در حفظ امنیت غذایی، انتقال مهارت‌های بومی، و حتی مدیریت خانوارهای تک‌سرپرست، نقش کلیدی دارد.

 

نقاشی و هنر، برای این زنان تنها تفریح نیست؛ بلکه شیوه‌ای برای «بازسازی روان»، «بیان خاموشی» و بازگرداندن حس ارزشمندی است. در چهره‌  زنان روستایی که نقاشی می‌کشند، رنج به رنگ بدل می‌شود؛ و در رنگ، امید جوانه می‌زند.

 

 جامعه‌شناسیِ قضاوت و سنگینی نگاه‌ها
 
در جامعه‌ای که به قول  «شاپرک» عزیز، زن را تنها در نسبت با مرد می‌سنجد، دختران مجرد ناخواسته تبدیل به «آینه‌ سکوت» می‌شوند. قضاوت، بی‌آن‌که صدایی بلند شود، به شکل نگاه، شوخی، یا تبعیض اداری رسوخ می‌کند.
جامعه‌شناسان می‌گویند این «بار فرهنگی قضاوت» نه فقط روان زنان را فرسوده می‌کند، بلکه مانع شکوفایی ظرفیت‌های انسانی و شغلی آنان می‌شود. دختری که هر روز باید برای انتخاب زندگی‌اش پاسخ‌گو باشد، چگونه می‌تواند به‌تمامی در خدمت توسعه‌  روستا یا محیط کار اداری خود بدرخشد؟

و همین‌جاست که نقش رسانه و هنر، معنا پیدا می‌کند: بازتاب واقعیت زنان مجرد، نه از منظر ترحم، بلکه با احترام و عدالت.

 

 ضرورت بازنویسی قوانین و نگرش‌ها

 

قوانین کار و رفاه باید از نگاه تک‌بُعدی خارج شوند. ازدواج، تنها شاخص مسئولیت نیست. مراقبت از والدین سالخورده، اداره‌  زندگی مستقل، یا خدمت در مناطق محروم، همگی باید معیارهای شایستگی و استحقاق حمایت باشند.
بازنشستگی ۲۵ ساله برای زنان، به‌ویژه برای آن‌هایی که بدون حمایت خانوادگی در بخش‌های سخت و فرسایشی مانند کشاورزی و دامپروری فعالیت دارند، نه لطف، بلکه ضرورت است.

 

 سخن آخر؛ در ستایش «شاپرک» و تمام زنان خاموش

 

نثر «شاپرک»، چون رود آرامی‌ست که از دل کوه‌های درد می‌گذرد و به دشت آگاهی می‌رسد.
او با واژه‌هایش، صدای زمین و صدای زن را به هم پیوند داده است.
در برابر چنین نگاهی، نمی‌توان تنها تحسین کرد؛ باید اقدام کرد.
باید گوش سپرد، قلم زد، و قانون نوشت تا این ستون‌های بی‌صدا، دیگر تنها نمانند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربازدیدترین ها