بررسی چارچوب تحلیلی فرهنگهای کافهنشینی
پرسش اینجاست که فرهنگهای کافه چه گونههایی دارند و چرا با هم تفاوت دارند.
کافهنوشت - مجله تخصصی کافهنشینی و کافهداری: پرسش اینجاست که فرهنگهای کافه چه گونههایی دارند و چرا با هم تفاوت دارند. برای روشن کردن این موضوع، 3 سطح از ایدهها بهعنوان چارچوب تحلیلی پیشنهاد میشود. در سطح نخست، با «انواع ایدئال» روبهرو هستیم؛ برای نمونه، کسی که کافه را برای معاشرت انتخاب میکند یا فردی که در آن تنها به کار خود مشغول است. در سطح دوم، سخن از «صحنهها»ست؛ کافهها بخشی از صحنههای شهریاند که در آنها ترکیب امکانات و فعالیتها بر اساس پانزده بُعد متفاوت، معنا و ارزش خاصی به خود میگیرد. در سطح سوم، توجه به بستر اجتماعی گستردهتر جلب میشود؛ عواملی مانند پروتستانیسم، اخلاق کاری سختگیرانه یا بزهکاری میتوانند کلاً فرهنگ کافه را محدود کنند، در حالی که گرایشهای بوهمیایی یا حضور خانوادههای نیرومند میتوانند شکل و فعالیت کافهها را بهطور چشمگیری دگرگون سازند.
نمونه کلاسیک پاریس
نمونههای کلاسیک فرهنگ کافه در محله لاتین پاریس و کافههایی چون «دو ماگو» و «کافه دو فلور» دیده میشود که در دهه ۱۹۵۰ محل آمدوشد سارتر و دوبووار بود. اینجا کافه بهعنوان «محل ملاقات روشنفکران» شناخته میشد. اما اگر کافههای بیشماری وجود دارند که قهوه و نوشیدنی عرضه میکنند، چگونه میتوان معنا و زمینهای برای هر یک بازشناخت؟ تمرکز بر معنای تجربهشده توسط کاربران اصلی کافه ما را به فهرستی از نقشهای اجتماعی، ارزشها و فعالیتها میرساند.
نقشها و ارزشهای کاربران کافه
نخست، نوشیدنی یا خوراک سریع: تصویری کلاسیک از کارگرانی که کنار بار ایستاده و جرعهای قهوه یا شراب مینوشند و سریع بازمیگردند.
دوم، معاشرت: گفتوگوی آرام و برابر میان افراد، با تفاوت نسبت به رستوران رسمی.
سوم، فلانور نشسته: کسی که همانگونه که بودلر و بالزاک ترسیم کردند، به مشاهده چهرهها و مناظر میپردازد، اما از پشت میز کافه.
چهارم، کارگر تنها: نویسندهای چون سارتر یا مشتریان استارباکس که در دنیای الکترونیک شخصی غرق شدهاند، برای فرار از فضای محدود خانه یا سر و صدای کودکان.
پنجم، نگاه مشاهدهگر: طبقهبندی و تحلیل لباس، حالت، منش و خاستگاه اجتماعی رهگذران و مشتریان.
ششم، نگاه علاقهمند: که میتواند به تعامل یا رابطه تازه منتهی شود.
هفتم، اخبار تازه: سنت روزنامه و مجله که امروزه با رسانههای دیجیتال دگرگون شده است.
هشتم، فلسفهورزی: بحث و تبادل نظر درباره جهانبینیها، از طول دامن تا بار مالیات، همچون قهوهخانههای بریتانیا در قرن هفدهم که همزمان عرصه تجارت و سیاست بودند.
نهم، برابریخواهی تقویتشده: جمعهای چندنفرهای که به تبادل نظر آزاد میپردازند و سلسلهمراتب سنتی را کنار میگذارند.
صحنه
با یک سطح انتزاعی بالاتر، صحنه پیرامون کافه را باید در نظر گرفت: رهگذران، ترافیک، ساختمانهای مجاور چون رستوران، کلوب، فروشگاه یا دانشگاه. هر یک میتواند روح کافه را بازتعریف کند و مشتریان متفاوتی جذب کند. نظریه صحنهها که کلارک و همکارانش توسعه دادند، صدها امکان و فعالیت را در پانزده بُعد جای میدهد: از تخطی تا جذابیت، از محلیبودن تا عقلانیت. ترکیب کافه با دیگر امکانات مانند تتو، کلوب شبانه یا فروشگاه زنجیرهای میتواند صحنههایی با ارزشها و معانی متفاوت بسازد. صحنه نه صرفاً مجموع امکانات، بلکه ارزشها و معانی مشترک میان مشارکتکنندگان، ساختارهای فیزیکی و بافت محله است.
پژوهشهای مقایسهای در شهرهای مختلف ــ از آمریکا و کانادا گرفته تا فرانسه، اسپانیا، لهستان، آلمان، ژاپن، چین و کره ــ نشان میدهند که کافهها بسته به صحنهای که در آن قرار گرفتهاند، صورتها و کارکردهای متفاوتی پیدا میکنند. برای نمونه، در محلههایی که صحنه آنها بر «خودبیانگری» تأکید دارد، کافه بیشتر به محلی برای گفتوگوهای آزاد و متنوع تبدیل میشود. در مقابل، در محلههایی که رنگوبوی سنتی دارند، کافه گرایش پیدا میکند به بازتولید روابط تثبیتشده و سلسلهمراتبی میان مشتریان. حتی مواردی که با این الگوها ناسازگارند ــ مانند برگزاری یک ناهار کاری صرفاً در فضای کافه ــ نیز بهعنوان «موارد استثنایی» قابل توجهاند و میتوانند به روشنتر شدن مرزهای هر صحنه کمک کنند.
ابعاد نمادین صحنه
صحنهها فرصت دیدن و دیدهشدن را پدید میآورند. بُعد جذابیت با نمایش مُد و جشنوارهها، بُعد رسمیت با اُپرا و میهمانی رسمی، بُعد تخطی با هنر بدنی و سرگرمی بزرگسالان، بُعد همسایگی با بازار میوه یا گروه کر محلی، بُعد نمایشگری با باشگاههای بدنسازی و دیسکو نمود پیدا میکند. بُعد اصالت بر تجربه واقعی و ریشهدار تکیه دارد: موسیقی قومی، هنرهای محلی یا تاریخ. بُعد مشروعیت بر قضاوتهای اخلاقی استوار است: سنتگرایی در اجرای موتسارت در اپرای وین، سودگرایی در نمایشگاه صنعتی، برابریخواهی در کتابخانه عمومی، خودبیانگری در بداهه موسیقی جاز. هر بُعد با نمونهها و شاخصهای امکانات شهری نشان داده میشود.
زمینههای گستردهتر
کافهها علاوه بر صحنههای محلی، تحت تأثیر ارزشها و نهادهای کلان اجتماعی نیز هستند. پروتستانیسم کافه را بهعنوان بیکاری و انحراف محکوم میکرد و به همین دلیل آمریکا در قرن نوزدهم و بیشتر قرن بیستم کافههای اندکی داشت. پس از جنگ جهانی دوم با کاهش سختگیریهای دینی و افزایش چندفرهنگی، موج کافهها پدید آمد که استارباکس نماد آن است، هرچند هویت شرکتی آن با تنوع صحنهها در تضاد است.
کمونیسم در قرن بیستم کافه را بهعنوان نماد فردگرایی و مصرف غیرمولد انکار میکرد و سرمایهگذاری را بر کارخانهها متمرکز میساخت. از اینرو در ورشو پیش از ۱۹۸۹ تقریباً هیچ کافهای نبود.
سنت نظری علوم اجتماعی تولید را بر مصرف برتر میدانست، اما با رشد طبقه خلاق و صنایع فرهنگی، مصرف و فراغت بهعنوان موتور نوآوری و اقتصاد جدید برجسته شدند. بنابراین، کافهها در محلههایی با غلبه مصرف و سرگرمی رشد میکنند.
یک دستهبندی ساده چهارگانه برای صحنهها شامل مسکونی، تولیدی، سرگرمی و سیاسی است. کافه در هرکدام نقشی متفاوت دارد: در محله مسکونی محل دیدار همسایگان، در محله سرگرمی محل گردشگران، در محله سیاسی جای بحث سیاسی.
در مناطقی که خانواده نقش پررنگتری دارد، مانند جنوب آمریکا، جنوب اروپا یا آسیا، نیاز به کافه کمتر است، زیرا خانواده میزبان اصلی گردهماییهاست. در مناطق با تراکم بالا و اقتصاد خدماتی، کافهها آسانتر رونق میگیرند. اما در مناطق کمتراکم کشاورزی یا بیابانی، الگوی فردگرایانه غالب است.
موانع اجتماعی نیز تعیینکنندهاند: تبعیض نژادی یا طبقاتی میتواند ورود به کافه را محدود کند. نمونه بارز در شیکاگو، محلههای ایتالیایی بود که غیرایتالیاییها را خدمت نمیکردند. شعارهایی همچون «یپیها را نمیخواهیم» مرز فرهنگی محلهها را برجسته میساخت.
در آسیا، کافه جای خود را به چایخانه میدهد، اما کارکرد مشابهی دارد. در ژاپن و کره، بار و کارائوکه محل گردهمایی همکاران است. در اسپانیا، نرخ بالای بیکاری جوانان سنت شبنشینی و گردهماییهای خیابانی و کافهای را تقویت کرده است. این امر با ارزشهای نسلی پیوند میخورد.
گردشگران نیز کافهها را دگرگون میکنند، چنانکه در فلورانس یا ونیز حضور آنها شکل کافهها را تغییر میدهد.
امنیت و جرم نیز نقش حیاتی دارد. در بوگوتا پیش از اصلاحات شهری، خیابانها شبها خالی بود. با بهبود امنیت، کافهها بازگشتند. در اروپا پس از ۱۱ سپتامبر نیز امنیت بر فعالیتهای فراغتی اثر گذاشت.
برنامه پژوهشی
با استفاده از 15 بُعد صحنه میتوان کافهها را امتیازدهی کرد. کافه بوهمیایی در خودبیانگری و تخطی نمره بالایی دارد، کافه بورژوایی در جذابیت و سنتگرایی. این چارچوب امکان بررسی تطبیقی محلهها و شهرها را فراهم میکند.
۱۵ بعد صحنه با مثال کافهها:
۱. Glamour (جذابیت/ستارهای بودن)
ایستادن روی فرش قرمز جشنواره کن و نگاهکردن به ستارهها که از مقابل میگذرند.
نمونه کافه: کافههای شیک هالیوود یا موناکو که ستارههای سینما در آن رفتوآمد دارند.
۲. Formality (رسمیت)
رفتن به اپرا با لباس شب یا کروات سفید و دُمدار.
نمونه کافه: کافههای نزدیک سالنهای اپرا در وین یا میلان که افراد با لباس رسمی برای نوشیدن قهوه میروند.
۳. Transgression (فراروی/شکستن هنجارها)
تماشای یک هنرمند پرفورمنس که پوست خود را سوراخ میکند.
نمونه کافه: کافههای زیرزمینی برلین یا بارسلونا که با هنر آوانگارد و موسیقی آلترناتیو شناخته میشوند.
۴. Neighborliness (همسایگی/گرمی اجتماعی)
حضور در یک اجرای ارکستر محلی جامعه.
نمونه کافه: قهوهخانههای سنتی ایرانی یا کافههای کوچک روستایی در ایتالیا که همسایهها برای گپوگفت جمع میشوند.
۵. Exhibitionism (خودنمایی)
تماشای بدنسازها در Muscle Beach.
نمونه کافه: کافههای مدرن شهری مثل میامی یا دوبی که مشتریان برای نمایش لباس و استایل خود مینشینند.
۶. Local (بومی)
گوشدادن به موسیقی بلوز در Checkerboard Lounge، نماد موسیقی بلوز شیکاگو.
نمونه کافه: کافههای استانبول که موسیقی زنده محلی اجرا میکنند یا کافههای بلوز در شیکاگو.
۷. Ethnic (قومیتی)
شناختن لهجه آپالاچیا در صدای گروه Stanley Bros.
نمونه کافه: کافههای عربی در مارسی، یا کافههای مکزیکی در لسآنجلس که هویت قومی را زنده نگه میدارند.
۸. Corporate (شرکتی/تجاری)
انزجار از یک اجرای بریتنی اسپیرز بهخاطر اینکه ساخته یک سیستم شرکتی است.
نمونه کافه: زنجیرههای جهانی مثل استارباکس که همگن و برندمحور هستند.
۹. State (ملی/دولتی)
بازدید از میدان نبرد گتیسبورگ.
نمونه کافه: کافههای نزدیک موزههای ملی یا میدانهای تاریخی (مثل میدان سرخ مسکو یا شانزهلیزه پاریس) که حالوهوای ملی دارند.
۱۰. Rational (عقلانی/علمی)
لذتبردن از عظمت جهانی عقل انسانی در یک سیارهنما.
نمونه کافه: کافههای نزدیک دانشگاهها (مثل کافههای کمبریج یا آکسفورد) که محل تجمع استادان و دانشجویان هستند.
۱۱. Traditional (سنتی)
سهیمشدن در ثبات و اطمینان هنگام شنیدن اجرای موتسارت در اپرای دولتی وین همانگونه که در گذشته اجرا شده بود.
نمونه کافه: قهوهخانههای قدیمی اصفهان یا کافههای کلاسیک وین مثل Café Central.
۱۲. Utilitarian (فایدهگرایی/کارکردی)
حضور در یک کنسرت خیریه به این دلیل که به نتایج مثبت کمک میکند، یا تحسین ارزش تولید کارآمد در یک موزه صنعت.
نمونه کافه: کافههای نزدیک ایستگاههای قطار یا ادارات که مشتریان برای رفع نیاز فوری (یک قهوه سریع) میروند.
۱۳. Egalitarian (برابریخواهی)
لذتبردن از پیامهای دموکراتیک یک نمایشگاه صنایع دستی.
نمونه کافه: کافههای جمعی و مشارکتی در کپنهاگ یا برلین که با مدل «همه برابرند» اداره میشوند.
۱۴. Self-expressive (خودابرازی/خلاقیت فردی)
لذتبردن از شنیدن اجرای بداهه یک نوازنده جَز که فقط در همان لحظه ممکن است خلق شود.
نمونه کافه: کافههای جاز نیویورک یا کافههای هنری تهران که هنرمندان کارهای خود را آزادانه اجرا میکنند.
۱۵. Charismatic (کاریزماتیک)
تماشای یک بازی Chicago Bulls به خاطر جذبه و هاله کاریزماتیک مایکل جردن، نه به خاطر اینکه کسی اهل شیکاگو است.
نمونه کافه: کافههایی که مشتریان بهخاطر شهرت یا کاریزمای یک باریستا یا صاحب کافه به آنجا میروند (مثل کافههای مستقل توکیو با باریستاهای مشهور).
نتیجهگیری
جدولها و نمودارها نشان میدهند که کافهها را میتوان در چارچوب صحنهها درک کرد. 15 بُعد مجرد میتوانند به ترکیبهای گوناگون منجر شوند و صحنههای پیچیدهای چون بوهمیا یا بهشت دیزنی بسازند. این چارچوب دادهها و مفاهیم تازهای فراهم میکند تا زمینهها و محیطهای فرهنگی در تحلیلهای اجتماعی و اقتصادی گنجانده شوند. کافهها نمونهای از فعالیتهای مصرفی و سبک زندگیاند که امروزه اهمیت جهانی یافتهاند و نیازمند توجه بیشتر علوم اجتماعی هستند.
نویسنده: Terry Nichols Clark استاد جامعه شناسی دانشگاه شیکاگو
دیدگاه تان را بنویسید