روایت یک فنجان چای؛ چینیها از آن زندگی میسازند، ما فقط مینوشیم!
وقت آن است ما هم به برگهای چای نگاه کنیم؛ نه بهعنوان مادهای سیاه برای جوشاندن، بلکه بهمثابه برگی از تاریخ، خاک، زبان و گفتوگو.
چای در سرزمین چین فقط یک نوشیدنی نیست؛ زبان است، آیین است، هویت است. درخت است و چشمانداز؛ حتی امپراتوری!
گروه بین الملل تلویزیون اینترنتی کشاورزپلاس: چای در سرزمین چین فقط یک نوشیدنی نیست؛ زبان است، آیین است، هویت است. درخت است و چشمانداز؛ حتی امپراتوری!
وقتی 2 استان چینی – ییشینگ در جیانگسو و چانگشینگ در ژجیانگ – گرد هم میآیند تا با چایهای باستانی خود از دوران دودمان تانگ، مردم را به تماشای مراسم سنتی، بازیهای چای، و شعرخوانی ببرند، مشخص است که اینجا از فنجانی که مینوشی، زندگی بیرون میجوشد.
در آنسو، در رویداد کوچکی در قلب اروپا – در چایخانهای ادبی در براتیسلاوا – چایهای سنگین، کهنهسال و اسرارآمیزِ یوننان در حلقهای از چشندگانِ بیهیاهو میچرخد. عکسهایی از کوههای مهزده، روایتهایی از دستهای خاکیِ کشاورزان محلی که برگهای چای را با احترام میچینند، و خاطراتی از گفتگو با زنان مسن روستا که در برگهای پوئر تاریخ را ورق میزنند، فضا را عطرآگین میسازد.
اما ما ایرانیان کجای این داستان ایستادهایم!؟
ما، که هر ایرانیمان انگار با استکان چای به دنیا آمده و با قندان قند بزرگ شده، آیا جز نوشیدنِ بیتأمل و روزمره، ارتباطی با فلسفه چای داریم!؟
آیا ما هم میدانیم چای را باید صبورانه ایستاد تا دم بکشد، باید نشست تا فهمیده شود، باید شنید تا معنا پیدا کند!؟
ما که در بسیاری از خانههایمان هنوز از «چای کلهمورچهای» مینالیم، در حالی که آنسوی دنیا، یک برگ چایِ زمستانچیده از کوههای بولانگشان، با احترام در سینی چوبی قرار میگیرد و ساعتها دربارهاش سخن گفته میشود.
ما که در نمایشگاههای بزرگ داخلیمان (نظیر همین نمایشگاه اخیر نوشیدنیها در تهران) از کمرونقی نوآوریها گلایه میکنیم، اما همزمان فراموش کردهایم چای در این کشور، نه یک کالا، که یکی از آخرین حلقههای باقیمانده از سنتهای جمعی ماست.
دو سنت، دو جهان:
در چین، نمایش چای هنوز به شکل میراث سلطنتی و آیینی برگزار میشود. چای زیسان و چای یانگشیان که قرنها پیش بر سفره امپراتوران ریخته میشد، حالا در رویدادی باشکوه با دمآوری سنتی، تفت دادن برگها و سخنرانی درباره جغرافیا و اقلیم، تماشاگران را مسحور میکند.
در اروپا، همین چایها بهانهای برای دیدار، روایت، و بازاندیشی در زندگی است.
در ایران اما، چای هنوز محبوب است، هرچند اغلب بیفلسفه و تنها به کار رفع خستگی! شاید وقت آن باشد ما هم به برگها نگاه کنیم؛ نه بهعنوان مادهای سیاه برای جوشاندن، بلکه بهمثابه برگی از تاریخ، خاک، زبان و گفتوگو.
دیدگاه تان را بنویسید